سلام… چند دقیقه پیش نشسته بودم پشت میز اتاق خونه مامان و پدر، داشتم با کامپیوترم کار میکردم و آهنگ گوش میدادم که مادربزرگم از در اومدن تو و گفتن که: “حال پسر گلم چطوره؟”، و رو سرم دست کشیدن. منم دستشون گرفتم، چند ثانیه بعد هم رفتن… اما آرامش عمیقی هست که تا انتهای وجودم رو در برگرفته… دم همه پدربزرگا و مادربزرگا گرم و خدا حفظشون کنه.
۵ فروردینماه ۱۳۹۹.
