سلام و عرض ادب. امیدوارم عزاداریهاتون قبول باشه ایشالا…
چند روز هست که قصد نوشتن در این رابطه دارم ولی چه نوشتهای میتونه بهتر از سخن خود امام (ع) باشه؟!
پس در روز عاشورا و قبل از شروع جنگ این چنین میشود:
“… پس خود آن حضرت به نفس نفیس مقدّس بر شتر خویش و به قولی بر اسب خود سوار گردید و از ایشان بخواست که ساکت شوند، پس ساکت شدند. آنگاه امام علیه السّلام حمد و ثنای الهی نمود و ذکر خدا به آنچه که ذات مقدّس حق را سزاوار است به جا آورد و بر ملائکه و انبیا و مُرسلین، درود فرستاد و در گفتار و طلاقت لسان، شرط بلاغت بیان را به نهایت رسانید. سپس این کلمات را فرمود: ای مردم! زیان و سختی بر شما باد! هر آینه آن هنگام که سرگردان و حیرانید از ما طلب فریادرسی کردید. پس ما مرکب های خود را راندیم و با شتاب به سویتان آمدیم از برای آنکه به فریادتان برسیم. ولی شما بر روی ما شمشیرمیکشیدید که آن شمشیر از خود ما در دست شما بود، و شعله ور نمودید بر سوزانیدن ما آتشی را که ما خود بر سوزانیدن دشمنان خود و دشمنان شما، افروخته بودیم. ای مردم! شما جمع شدهاید برای یاری و نصرت آنانکه اعدای شمایند و همراه شدید بر ضرر و هلاکت آن کسانی که فی الحقیقه دوستان و خیر خواهان شما بودند. با آنکه بنی امیّه هیچ عدل و دادی در میان شما واقع نساختند و هیچ گونه آرزوی شما را بر نیاوردند. آرام باشید و پا از گلیم خود بیرون نگذارید. چندین وای بر شما باد! ما را فرو گذاشتید و یاری ما را ترک نمودید در حالتی که هنوز شمشیرها از غلاف بیرون نیامده و دلها آرام است و رأیها بر شعله ور شدن اثر جنگ استوار نگردیده بود. همانا خود به سوی فتنه شتافتید مانند مگسی که پرواز کند و از هر کرانه بر فساد گرد آمدید و همدیگر را خواندید مانند پروانه که بر آتش فرو ریزد. خدایتان از رحمت دور کناد. ای ناآزاد مردان این امّت و بی نام و ننگان طوائف و بی اعتنایان به کتاب خدا و تحریف کنندگان کلمات حقّ و خویشاوندان گناه و ریزهای آب دهان شیطان و خاموش کنندگان چراغهای سنّت و هدایت. آیا این جماعت بنی امیّه را مددکارید و از نصرت چون ما اهل بیت دوری میجویید؟ همانا کار شما همین است. به خدا سوگند که غَدْر و مَکْر شما قدیمی است و بیخ درخت وجودتان بر غَدّاری بسته شده و بر مَکّاری شاخه برآورده است. همانا آن درخت پلیدی را مانید که چون باغبان و آن کس که آن را پرورش داده، از آن تناول کند گلویش را سخت فرو گیر و اگر ستمکار از آن غاصبانه خورد بر ایشان گوارا شود. اینک عبیداللّه زنازاده فرزند زنازاده پا استوار نموده که من یکی از دو مطلب را اختیار نمایم. یکی کشته شدن و دیگری ذلیل او بودن. اختیار ذلّت و خواری از سجیّه ما بسیار دور است نه آن را خدا و رسولش بر ما میپسندد و نه مؤمنان پاک دین و نه آن دامنها که از لوث دنائت پاکیزه است و نه صاحبان همّت عالیه و نه آن نفوس که دریغ دارند و ترجیح نمیدهند فرمانبرداری نانجیبان را بر آنکه چون جوانمردان بزرگ همّت در میدان جنگ به مردانگی کشته گردند. آگاه باشید که من با این عشیره خویش با وجود یاران کم، برای جنگ با شما آمادهام ؛ پس آن سرور مردان روزگار و فرزند حیدر کرّار وصل نمود کلام خود را به ابیات فروه بن مسیک مرادی : «(فَاِنْ نَهْزِمْ…(؛ یعنی هرگاه ما را غلبه و نصرت نصیب گردد و دشمن را شکست دهیم، شیوه ما از قدیم ظفر یافتن بر خصم بوده و اگر مغلوب و مقتول شویم، شکست خوردن از جانب ما نخواهد بود؛ زیرا عادت ما بر جُبْن و بد دلی نیست بلکه مرگ ما رسیده و نوبه ظفر یافتن به مقتضای گردش روزگار، دشمنان ما را بوده است وشیوه روزگار بر آن است که اگر شتر مرگ سینه خویش را از در خانه مردمانی بلند نمود و از آنجا جابرخاست ناچار بر در خانه دیگری خواهد نشست و زانو بر زمین خواهد زد. بزرگان قوم من از دست شما دچار مرگ نشدند، چنانکه در قرنهای دیرین نیز مردم دچار مرگ گردیدهاند. اگر پایندگی در دنیا مر پادشاهان را میسّر بودی، البتّه ما نیز پایدار بودیم و چنانکه اگر بقاء مردمان کریم را ممکن باشد، ما نیز در دنیا باقی بودیم. پس به شماتت کنندگان بگو که از مستی غرور به خود آیند و از شماتت ما خودداری نمایند. زیرا مرگی که ما را در بر گرفته، آنها را نیز در بر خواهد گرفت». امام حسین علیه السّلام پس از خواندن این اشعار فرمود: به خدا سوگند! پس از این فتنه که انگیزید و خون مرا به ناحق بریزید، کامران نخواهید بود الاّ به اندازه آن مقدار که کسی بر اسب نشیند، که دور زمانه بر شما دگرگون شود و روزگار مانند سنگ آسیا، شما را به گردش آورد و چنان در اضطراب افکند که در سرگردانی مانند چرخی باشید که گرد محور خود بگردد. و اینکه خبر دادم، عهد و پیمان پدر بزرگوارم امیرمؤمنان علیه السّلام است که از جدّم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فراگرفته بود خطابات حضرت نوح علیه السّلام را که به قوم خود می گفته، آن گروه را به همان کلمات مخاطب فرمود که اکنون شما آرای خود را مصمّم باشید و شُرکای خود را که از برای خدای تعالی قرار دادهاید، فراهم آورید. پس از این، بدی و شئامت کارتان بر خودتان مخفی نخواهد ماند. سپس حکم خویش بر من جاری نمایید و مرا چنانکه نمیخواهید مهلت دهید، ندهید که من توکّل بر خدایی نمودهام که پروردگار من و شماست و هیچ چرندهای نیست مگر اینکه زمام امرش در دست پروردگار است. خداوندا، باران رحمت را از ایشان بازگیر و سالهای قحط و خشکسالی را مانند سالهای خشکسالی عصر حضرت یوسف علیه السّلام بر این مردم بگمار و جوان بنی ثقیفی را بر آنها مسلّط کن که شرب ناگوار مرگ را به آنها بچشاند. زیرا این مردم به ما دورغ گفتند و ترک یاری ما نمودند و تویی پروردگار ما و بر تو توکّل کردیم و به تو رو آوردهایم و بازگشت هر بندهای به سوی تو خواهد بود…”

این دو اثر رو بسیار دوست دارم. امیدوارم برای شما هم اثر گذار باشه: ۱) نوحه حسین فخری، ۲) نوحه محسنزاده.